وحید شیخ احمدصفاری(فرهمند)

هيچ کس از يأس و نوميدي منفعتي نبرده است و براي يک نويسنده هم، منفي بافي آفتي ملال آور است که تنها نتيجه آن درماندگي است. با غصه خوردن و حتي اشک ريختن هيچ کمکي به ادامه نوشتن رمانتان نخواهيد کرد. پس به خاطر ناتواني هاي موقتي، خود را عذاب ندهيد که گاهاً ممکن است منجر به بروز اتفاقاتي ناخوشايند گردد.

در مورد گوستاوفلوبر حادثه زير نقل است.

شيشه پر از دوات، قلم و پر تيز و کاغذ سفيد روي ميز است. گوستاو در حـال قـدم زدن، دندان قـروچه کـردن و کشيدن مـوها و پاک کردن اشک هايش است. ناگهان لگدي به ميز مي زند و فرياد مي کشد؛ " من نويسنده خوبي نيستم. همه هم اين را مي دانند".

پنجه پاي ضرب ديده اش را مالش مي دهد و ناله کنان مي گويد؛ "من استعداد نويسندگي ندارم" و شيشه دوات را محکم به ديوار مي کوبد. ورقه هايش را پاره مي کند و فرياد مي زند؛ " هيچ وقت نمي توانم مادام بواري را بنويسم. من استعداد ندارم" و سپس به سمت پنجره مي رود و از آن جا خود را به روي سنگفرش جلوي خانه ويلاي اش پرت مي کند و در ميان خون و استخوان هاي خرد شده اش مي غلتد و مي ميرد.

هر چند که بر خلاف اين صحنه تعريف شده، تاريخچه زندگي فلوبر گواهي مي دهد که اين صحنه دروغ بوده است و غصه خوردن وي زياد دوامي نداشته و «مادام بواري» را هم تمام کرده است، اما باز هم بسياري از نويسندگان بزرگي که در جال خلق اثر بزرگي بودند، خود را نابود کرده اند. يکي از عمده دلايل اين اقدام هولناک همين عدم اعتماد به نفس پايين و غصه خوردن بيش از حد به حال خود بوده است.

پس بهتر است نويسنده اي سخت کوش و پر تلاش باشيم تا از وقتي که داريد براي بيشتر نوشتن استفاده کنيم و بيهوده صرف سرزنش خود نکنيم که حداقل تأثير آن بر نوشته هايمان؛ ملال و خستگي خواننده هم هست.


  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا